سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شاد بودن و شاد زیستن

ترس از چــه؟

باید از خطر بپرهیزیم ولی نه به اندازه ای که از زندگی کردن ما جلوگیری کند.خود احساس ترس در نقطه ای می تواند مخرب تر از چیزی شود که از آن می ترسیم.در هر کاری خطری وجود دارد? و زندگی در این دنیا نمی تواند صرفا بدون خطر و کاملا تضمین شده باشد.
آنهایی که واقعا موفق می شوند حاضرند که خطر شکست را نیز قبول کنند.
آنهایی که عشق واقعی را می یابند خطر شکستن دل را به جان خریده اند.
در هر کاری خطری وجود دارد ? ولی خطر اقدام نکردن می تواند بیشتر باشد. زمانیکه خود را از دنیا پنهان می کنیم چه چیزی را داریم ذخیره می کنیم؟ از چه چیزی حمایت می کنیم؟
دنیا می تواند مکان خطرناکی باشد? و ما باید با احتیاط ولی با تمام قوا به جلو حرکت کنیم.
خطرات محاسبه شده را قبول کنیم. خود را در مسیر اتفاقات قرار دهیم . و بدین طریقه بخشی فعال و زنده در زندگی باشیم.
آزار دهنده ترین پشیمانی به کارهایی مربوط می شود که هیچگاه برای آنها کوششی صورت نگرفته است.
هنگامی که در کاری شرکت می کنیم و اقدامی انجام می دهیم ? در واقع احتمال شکست و ناراحتی نیز وجود دارد.
ولی اگر نخواهیم کاری انجام دهیم ? شکست نه تنها فقط یک احتمال نیست? بلکه حتمی است.
بگذاریم ترس ما آموزنده بوده و ما را آماده کند? با اطمینان و ایمان به جلو رفته و بر این باور باشیم که تنها چیزی که از آن باید بترسیم ? خود ترس است.




نوشته شده در تاریخ یکشنبه 88/3/10 توسط مهرنوش
شاید زندگی آن جشنی نباشد که آرزویش را داشتی، اما حالا که به آن دعوت شدی تا

می توانی زیبا برقص.



نوشته شده در تاریخ شنبه 88/3/9 توسط مهرنوش

آیا خوب است اجازه دهیم تا افراد ، طغیانگر شوند؟

این موضوع خطرناک است . بعضی از مردم این نظریه را به عنوان عاملی برای آسیب رساندن به دیگران می دانند . زیرا مجاز شمردن حمله هنگام عصبانیت باعث گستر ش عصبانیت و پرخاشگری می شود و هیچ کمکی به بهبود وضعیت نسبت به شخصی که از دست او عصبانی هستیم نمی کند. بهتر است ابتدا عواملی را که باعث شروع عصبانیت شده اند، پیدا کنید و سپس راهبردهای کاهش عصبانیت را توسعه دهید.

راهبردهای غلبه برعصبانیت

1- آرمیدگی

روش های ساده آرمیدگی مثل تنفس عمیق وآرام سازی ذهنی می توانند به شما درکاهش احساس عصبانیت کمک کنند. اگر شما در کار با شرکای خود دچار مشکل و عصبانی شده اید ، فکر مناسب این است که تکنیک های آرمیدگی را یاد بگیرید.

به عنوان مثال می توانید در وضعیت راحتی دراز بکشید، چشمانتان را ببندید ، تمام ماهیچه های خود را به حالت آرمیدگی در آورید واین کار را از پاها شروع کنید و ادامه دهید تا تمام ماهیچه ها یتان به آرمیدگی برسند. آن گاه از راه بینی نفس بکشید و به تنفس خود توجه کنید و هنگام بازدم بگویید یک . دوباره نفس بکشید وهنگام بازدم بگویید یک . این کار را 20 دقیقه ادامه دهید . سعی کنید فقط صدای نفس کشیدنتان را بشنوید.

برای رسیدن به آرمیدگی می توانید در حالی که در وضعیت راحتی درازکشیده اید یک ورد یا کلمه را مکرراً تکرار کنید، مثلاً بگویید: آرام باش ، سخت نگیر وامثال آن . روش سوم آرام سازی استفاده از تصویر سازی ذهنی است. برای این منظور یک صحنه یا تجربه زیبا و آرامش بخش را مجسم کنید و فقط به آن فکر کنید و اجازه ندهید هیچ فکر دیگری به ذهن شما وارد شود تا به آرمیدگی دست پیدا کنید .

تمرین های فوق می توانند عضلات شما را به آرامش برسانند واحساس آرامش شما را بیشتر کنند. این تمرین ها را هر روز باید انجام داد . باید یاد بگیرید هر زمانی که در وضعیت تنش زا قرار می گیرید به طور خودکار ا ز این تکنیک ها استفاده کنید.

<ادمه مطالب


نوشته شده در تاریخ شنبه 88/3/9 توسط مهرنوش
عصبانیت و راههای مقابله با آن

احساساتی که آدمی تجربه می کند مثل شادی ، خشم و... رفتار را فعال و هدایت می کنند. هیجان را هم عوامل درونی وهم عوامل بیرونی می توانند تحریک و راه اندازی کنند. هیجان نه تنها مضّر نیست ، بلکه لازمه زندگی است . زیرا نمی توانیم هیجان ها را از زندگی دور کنیم . تنها کاری که می توانیم انجام دهیم این است که یا از وقوع آنها بکاهیم ، یا یاد بگیریم که چگونه با آنها سازگاری (مثل غم ) یا مقابله (مثل خشم ) داشته باشیم . همه ی ما عصبانیت را احساس کرده ایم و می دانیم که چیست. عصبانیت عموما" رفتار کاملا" طبیعی انسان هاست. اما زمانی که عصبانیت خارج از کنترل و ویرانگری باشد ، می تواند مشکلاتی درکار ، ارتباطات اجتماعی و حتی در کل کیفیت زندگی به وجود آورد . ممکن است کار به جایی برسد که شما احساس کنید اسیرهیجان قدرتمندی هستید که نمی توانید از آن اجتناب کنید. هیجان عصبانیت می تواند یک احساس آزار دهنده باشد یا یک عمل وحشیانه . هدف ما در این بحث این است که به افراد کمک کنیم تا بتوانند عصبانیت را درک و آن را کنترل کنند.

< ادامه مطالب


نوشته شده در تاریخ شنبه 88/3/9 توسط مهرنوش
- جلوی گریه خود را نگیرید و گه گاهی گریه کنید.
2- دست کم روزی 15 دقیقه را در سکوت بگذرانید و به نیازهای واقعی خود و نیز چیزهایی که دارید فکر کنید. سکوت عصاره‌ ی آرامش است، با زور نمی‌ توان آن را ایجاد کرد، باید زمانی که فرا رسید آن را بپذیرید.. اگر برایتان امکان دارد دست کم روزی یک ساعت، تنها به اتاقی بروید و در را به روی خود ببندید.
3- افراد آرام به خود می ‌گویند که برای تغییر گذشته کاری نمی ‌توان کرد، آنگاه از فکر ادامه زندگی لذت می ‌برند.
4- وقتی احساس می ‌کنید که سرتان پر از فکرهای جور و واجور است و جای خالی در آن نیست، با قدم زدن، آنها را پاک کنید.
5- اگر نتوانید کسی را ببخشید، افکار خشمگین‌ تان شما را برای همیشه با این افراد مرتبط خواهد کرد. شاد کردن دیگران، باعث آرامش می ‌شود.
6- آرامش را از کودکان بیاموزید، ببینید که چگونه در همان لحظه‌ ای که هستند، زندگی می‌ کنند و لذت می ‌برند.
7- از همان که هستید راضی باشید، در این صورت احساس آرامش بیشتری می‌ کنید.
8- هرچه اکسیژن بیشتری به شما برسد، آرام‌ تر خواهید شد، خوب است در محل کار و زندگی خود گیاهی نگه دارید.
9- مهم نیست که با شما مؤدبانه برخورد کنند یا نه، برخورد مؤدبانه‌ ی شما، باعث ایجاد آرامی و احساس خوبی در شما خواهد شد.
10- سرعت حرکت شما با احساستان رابطه‌ ای مستقیم دارد، آرام راه بروید و حرکات بدن خود را آرام ‌تر کنید، طولی نمی‌ کشد که آرام خواهید شد. گاهی می ‌توانید برای رسیدن به آرامش، دراز بکشید، عضلات خود را شل کنید و به هیچ چیز فکر نکنید.
11- با حرکات آرام و صحبت کردن شمرده، احساس آرامش را به جمع منتقل کنید. آیا تا به حال فرد آرامی را دیدید که با صدای بلند صحبت کند؟
12- با شوخ طبعی به آرامش خود کمک کنید.
13- راحتی، یکی از عناصر مهم آرامش است، مثل دمای مناسب، صندلی راحت و لباس و کفش راحت.
• هر چند وقت یک بار ساعتتان را کنار بگذارید و خود را از فشار زمان نجات دهید.
• در آوردن کفش‌ها به کاهش فشار عصبی کمک می‌کند.
• فشردن یک توپ کوچک، تنش‌های عصبی‌ را که در انگشتان و دست‌های شما متمرکز شده‌اند، خالی می ‌کند.
• لباس‌های گشاد و راحت، باعث ایجاد راحتی و احساس آرامش می‌ شود.
14- لحظه‌ های زیبای زندگیتان را بنویسید و از آنها عکس و فیلم بگیرید، سپس بیشتر وقت‌ها آنها را به یاد آورید و درباره‌ شان فکر کنید و لذت ببرید.
15- هوای دریا، آب شور و صدای امواج، همگی باعث آرامش می ‌شوند، مسافرت به سواحل دریا را فراموش نکنید. تماشای ماهی‌ ها مثل خیره شدن به دریا، در شما ایجاد آرامش می ‌کند، زیرا ماهی‌ها آرام شنا می ‌کنند و آرام تنفس می‌ کنند.
16- آهسته غذا خوردن و جویدن، باعث تجدید قوای فکری و احساس آرامش خواهد شد.
17- برای تأثیر بیشتر و رسیدن به آرامش، در خود متمرکز شوید و آرام نفس بکشید.
18- تمرین کنید که آرامتر از حد معمول صحبت کنید، این کار خود به خود ضربان قلب و تنفستان را کم می‌ کند و به شما اجازه می‌دهد، ذهن و فکرتان را از بسیاری مسائل پاک کنید..

19- اگر به عقاید مذهبی و معنوی پایبند باشید، به یکی از با افتخارترین روش‌های رسیدن به آرامش خاطر رسیده ‌اید، آنگاه می‌ توانید بگویید، الا بذکر الله تطمئن القلوب .. اگر از خدا دور افتاده‌اید، اکنون زمان آشتی است. داشتن یک تکیه‌ گاه معنوی در حد تعادل موجب آرامش می ‌شود.

20- احساسات و مشکلات خود را به دیگران بگویید و آرامش بیشتری احساس کنید.
21- یکی از مهمترین مهارت‌ها در آرام بودن، فکر نکردن به مسائل کوچک است، دومین مهارت، کوچک شمردن تمام مسایل است.
22- شاد کردن دیگران، موجب آرامش می‌ شود. نمی ‌دانید چه لذتی دارد پول رستوران امشب را با توافق سایرین به یک کارتن خواب هدیه دهید. قدردانی کنید. دیگران را برای لطف کردن به خود تحت فشار قرار ندهید، لطف که وظیفه نیست!
23- اگر می‌ دانستید که : «سیگار کشیدن + ورزش نکردن = استرس ، اضطراب و حذف آرامش»، هرگز سیگار نمی‌ کشیدید و ورزش کردن را به تعویق نمی‌ انداختید.



نوشته شده در تاریخ شنبه 88/3/9 توسط مهرنوش

مثبت اندیشی

همانطور که گفته‌ شد افکار از چنان قدرتی برخوردارند که می‌توانند سازنده یا ویرانگر باشند، بنابر‌این باید به خود و فرزندانمان بیاموزیم که افکارمان را هوشمندانه کنترل کنیم تا در زندگی به موفقیت‌ها و کامیابی‌های بزرگی دست یابیم.

1- نسبت به خودمان احساس خوبی داشته باشیم و خود را خوب، توانا و با ارزش بدانیم.

2- لیستی از صفات مثبت خود تهیه کنیم و راه‌های تقویت آنها را بیابیم و تجربه کنیم.

3- لیستی از افکار منفی خود در طی روز تهیه و سعی کنیم برای هر فکر منفی یک فکر مثبت معادل بیابیم تا به کمک آن بتوانیم با افکار منفی مقابله کنیم.

4- سعی کنیم در گفتار و برخوردهای روزانه از کلمات و جملات مثبت استفاده کنیم، مثلاً در ملاقات با دیگران بجای استفاده از کلمه «خسته نباشید» که دارای بار منفی و القای حس خستگی است، بگوییم «خدا قوت»، «شاد باشید» و یا «پر انرژی باشید»

5- افکار خود را متوجه خوبی‌ها و جنبه‌های مثبت زندگی کنیم تا به مرور مثبت‌نگر شویم.

6- با خوش‌بینی سعی کنیم، دستوراتی به ذهن خود بدهیم که اندیشه‌های جدید مثبت شکل گیرند.

7- هر روز صبح که از خواب بر می‌خیزیم با نگاه کردن به منظره ی یک تابلوی نقاشی زیبا و یا اسما‌ء‌الله روز خود را با نشاط و خوش‌بینی آغاز کنیم.

8- از افراد منفی‌نگر یا موقعیت‌هایی که باعث ایجاد افکار ناخوشایند و منفی می‌شوند دوری و یا سعی کنیم کمتر با آنها برخورد داشته باشیم.

9- به مشکلات به عنوان محکی برای ارزیابی توانایی‌های خود نگاه کنیم و هرگز نتیجه ی بدی را پیش‌بینی نکنیم، زیرا مشکلات فقط به اندازه‌ای مهم هستند که ما آنها را مهم می‌پنداریم.

10- به لحظات و خاطرات زیبا و دوست داشتنی گذشته ی خود فکرکرده و سعی کنیم آنها را تکرار نماییم.

11- از تردید و دودلی دوری کرده و کارها را با جدیّت دنبال کنیم.

12- به ندای منفی درونی خود و تلقین‌های مخرب و نگران کننده‌ی دیگران بی‌توجه باشیم و سعی کنیم عکس آنها را انجام دهیم.

13- به قدرت بی‌کران خداوند ایمان داشته باشیم و با خود تکرار کنیم که من لیاقت بهترین‌ها را دارم و با لطف خدای بزرگ به آنها خواهم رسید.

14- از میان اهداف خود هدفی را انتخاب کنیم که امید بیشتری به موفقیت آن داریم و در تلاش برای تحقق آن، به فکر تأیید یا تکذیب دیگران نباشیم.

15- در توصیف احوال و زندگی خود از کلمات مثبت استفاده کنیم.

16- در تعریف از افراد خانواده یا دوستان از کلمات مثبت و روحیه بخش استفاده کنیم (فلانی شخص بسیار شریف و بزرگواری است.)

17- از چشم و هم‌چشمی و حسادت که باعث ایجاد افکار منفی می‌شود دوری و سعی کنیم روش زندگی خود را خودمان انتخاب کنیم.

18- هرگز شعار خواستن، توانستن است را فراموش نکنیم و بدانیم که در سایه ی سعی و تلاش به آنچه بخواهیم می‌رسیم.

19- قدر لحظات زندگی را بدانیم و از آنها به ‌خوبی استفاده کنیم، زیرا هرگز تکرار نخواهد شد.

20- برای تغییر اوضاع و شرایط نامساعد اقدام کنیم و مطمئن باشیم که می‌توانیم آنها را از بین ببریم.

21- از خود انتظار بیش از حد نداشته باشیم و خود را همه فن حریف ندانیم، به عبارت دیگر از کمال گرایی مطلق که باعث اضطراب و احساس عجز و ناتوانی می‌شود خودداری کنیم.

22- خود را از قید و بندهای آزاردهنده رها ساخته و ساده زندگی کنیم تا فکر و خیال آسوده‌ای داشته باشیم.

23- از انزوا و گوشه‌گیری که باعث ایجاد افکار منفی می‌شود دوری کرده و اوقات خود را در جمع خانواده، فامیل و دوستان سپری کنیم.

24- هر وقت احساس کردیم که افکار منفی سراغمان آمده است، وضعیت خود را تغییر دهیم و به کاری سرگرم شویم.

25- ممکن است هنگام خواب در رختخواب افکار منفی به سراغمان بیاید، تا خسته نشده‌ایم به رختخواب نرویم.

26- هرگز به هیچ وجه خود را بدبخت، ناتوان و درمانده احساس نکنیم.

27- اعتماد به نفس خود را در هر شرایطی حفظ کنیم و هرگز به دیگران اجازه ندهیم که آن را متزلزل کنند. باید متوجه باشیم که اعتماد به نفس کلید خلق تفکر مثبت است.

28- خندیدن را فراموش نکنیم. خندیدن باعث می‌شود تا افکار ناراحت کننده و منفی‌ جای خود را به افکار مثبت و شاد بدهن

اجرای راهکارهای تقویت مثبت هیچ هزینه‌ای ندارند و به سن و سال افراد نیز مربوط نمی‌شوند.

فقط باید این شعار را فراموش نکنیم:

اگر افکارمان را کنترل کنیم، زندگی‌مان متحول می‌شود




نوشته شده در تاریخ شنبه 88/3/9 توسط مهرنوش

آیا احساس تنهایی، غمگینی و تردید می کنید؟
تقریباً همه در مواقعی این احساس ها را دارند. امکان این وجود دارد که توسط این احساس ها گیر افتاده و در دام آن ها گرفتار شوید. اما شما گرفتار نخواهید شد! شما می توانید بر غمگینی ها و افسردگی غلبه کنید. در اینجا بعضی از راه های مقابله معرفی می شوند. روشی خاص و یا ترکیبی از روش ها که در مورد هر کسی کاربرد داشته باشد وجود ندارد. از طریق تجربه خواهید فهمید که کدام یک به شما بیشتر کمک می کند.
از رختخواب خارج شوید:
یکی از کارهای بسیار مهمی که می توانید انجام دهید، بیدار شدن صبح ها در موعد مشخص است(حتی در تعطیلات پایان هفته). ترجیحاً ساعت 7 صبح یا زودتر پیشنهاد می شود. داشتن نظم به کارکرد طبیعی بدن شما کمک کرده و در نتیجه احساس های بهنجاری خواهید داشت.
نور:
نور به بهتر شدن کارکرد بدن کمک می کند. بنابراین به محض بیدار شدن، خود را در معرض نور قرار دهید. پرده ها را به کناری بزنید تا نور بیشتری به درون خانه بتابد. از آن بهتر، هر چه سریع تر از منزل خارج شده و در معرض تابش نور خورشید قرار گیرید. جهت تسهیل در ورود نور، عینک تان را بردارید(عینک بخشی از اشعه های نور را پس می زند). البته به خورشید خیره نشوید!
فعالیت کنید:
فعال باشید تا اکسیژن جلب کنید! به این معنی که بیدار شده و به مدت 10- 5 دقیقه را بروید و در صورت امکان دوچرخه سواری کنید. ورزش ملایم به جریان خون کمک کرده و اکسیژن بیشتری را به بدنتان(به ویژه مغز) می رساند و هوشیاری و سرزندگی را برای شما به همراه می آورد.
صبحانه میل کنید:
صبحانه خود را با پروتئین(گوشت، تخم مرغ ، کره بادام زمینی ، آجیل ، پنیر) شروع کنید. هنگامی که بیدار می شوید، اندام های بدن شما جهت تامین نیروی لازم، آماده جذب غذا و به ویژه پروتئین هاست. برای متعادل کردن وعده های غذایی اصلی تان یک عدد پرتقال یا سایر میوه های تازه و نیز حبوبات یا نان گندم را به رژیم غذایی تان اضافه کنید.
با کسی صحبت کنید:
یکی از سریع ترین راه ها برای مبارزه با افسردگی ها ایجاد ارتباط با دیگران است. نباید فکر کنید که به هنگام افسردگی باید از دیگران دوری کرد. بنابراین مساله را برای خود و دیگران آسان بگیرید. با کسی که دوستش دارید در مورد موضوعی لذت بخش صحبت کنید و بنابراین با یکدیگر داد و ستد داشته باشید و خود را مجبور کنید به کسانی که در کلاس، کنارتان نشسته اند، به همسایه های خود و به هر کسی که اطرافتان باشد،"سلام" کنید.
در مصرف کافئین و قهوه احتیاط کنید:
کافئین در بلند مدت(چهار ساعت یا بیشتر) موجب افسردگی می شود. سعی کنید که صبح ها بیش از یک فنجان قهوه نخورید. قهوه برای ساعتی موجب افزایش هشیاری شما می شود. اما بعد از مدتی وضعیتی متضاد به بار می آورد. کافئین معمولاً موجب ترشح انسولین به درون خون شده و انسولین قند خون را کاهش می دهد. وقتی سطوح قند خون کاهش یافت، احساس اطمینان کمتری به خود داشته و سطح نیروی تان کاهش می یابد، که آن نیز به غمگینی و افسردگی منجر می گردد.
نوشیدنی ها یا شیرینی های کافئین دار هر دو ساعت یک بار جهت بیدار ماندن، شما را در دام چرخه کافئین – قند گرفتار خواهند کرد. علاوه بر اینکه این چرخه موجب غمگینی می گردد، عوارضی دیگر از قبیل وابستگی، تغذیه نامناسب و چاقی را نیز به دنبال دارند که خود این ها نیز موجب احساس غمگینی بیشتری می گردند.
قند در آغاز، نیروی خوبی به شما می دهد. اما بعد از یک ساعت از مصرف قندهای ساده، قند خون کاهش می یابد و وقتی قند خون پایین باشد شما نیز احساس آرامش پایینی خواهید داشت.
از غذاهای فیبردار استفاده کنید:
مواد فیبری باعث می شود که غذا در نظام گوارشی به اندازه مناسب و با سرعت مطلوب جذب شود. غذاهایی که خیلی سریع جذب می شوند(مانند قندهای ساده) جریان سریعی از انرژی را تولید می کنند که در نهایت این حالت ممکن است با افسردگی دنبال گردد. از طریق خوردن یک پرتقال یا گریپ فروت و نه فقط نوشیدن آب آنها می توانید مواد فیبری مورد نیاز را وارد بدنتان کنید. سبزیجات، میوه های تازه، غلات و حبوبات را به علت داشتن فیبر مناسب مصرف کنید.
استرس b کمپلکس را پیدا کنید:
بعضی از اشخاص از طریق مصرف ویتامین b کمپلکس حالشان بهتر می گردد. شما می توانید آنچه را که "استرس b" یا "b 50" نامیده شده پیدا کنید. این موضوعی بحث انگیز است. بعضی از متخصصان تغذیه می گویند: بله. این موضوعی است که واقعاً باید در نظر گرفته شود و عده ای دیگر می گویند: نه این فکر خوبی نیست. شما می توانید با آزمایش کردن میزان مفید بودن آن را برای استفاده خود تعیین نمایید. در صورت موثر بودن، با یک متخصص تغذیه درباره راه های وارد کردن آن به رژیم غذایی تان مشورت کنید.
برنامه عادی زندگی خود را تغییر دهید:
با هدف تلاش جهت کاهش غمگینی ها، رفتارهای عادی خود را تغییر دهید. می توانید ترکیب جدیدی از لباس ها را انتخاب کنید، به جای رانندگی پیاده روی نمایید، شیوه رفتاری جدیدی را انتخاب کنید و در مکانی دیگر غذا بخورید. جهت کمک به تغییر رفتارهای عادی، کارهایی متفاوت انجام دهید.
شما برای انجام کارهای فوق در چند روز اول نیازمند کمک هستید. کسی باید به شما کمک کنند تا عادت های خوب را در خود ایجاد کنید. دوستان قدیمی محشرند. البته اغلب ما نظام های حمایتی خوبی را تدارک ندیده ایم. به این موضوع باید بیشتر فکر کنیم. علاوه بر گسترش منابع حمایتی خودتان، شاید لازم باشد با گروه های حمایتی اجتماعی که از افراد مبتلا به دوره های غمگینی تشکیل شده است، نیز مرتبط گردید.
توجه:
اگر احساس می کنید که بیش از 4-3 روز به یاری فردی دیگر نیازمند هستید، بهتر است با یک مشاور یا روان درمانگر تماس حاصل کنید. شما نمی خواهید که دوستان خود را خسته کنید.
تظاهر کنید:
لبخند بزنید و تظاهر کنید که خوشحال هستید. راست بایستید و قامت خمیده و افسرده وار به خود نگیرید. آیا این خود فریبی است؟ خیر نیست. تحقیقات نشان می دهد که شکل چهره، واقعاً نوع احساس شما را بیان کرده و تغییر چهره تظاهر به یک حالت عاطفی، واقعاً آن حالت را در شما ایجاد می کند.
لباس های روشن و شاد بپوشید و تظاهر به شاد بودن کنید. بعداً شما خود را خوشحال خواهید یافت. پوشیدن لباس های شاد و وانمود به شادی غمگینی را کاهش می دهد.
به دنبال طنز و شوخی باشید:
فیلمی خنده دار ببینید و بخندید. کتاب طنز بخوانید و یا به یک نوار یا cd کمدی گوش دهید. هر گاه کارتون خنده داری دیدید، برای خودتان یکی داشته باشید. هر گاه احساس کردید که غمگین می شوید به طور آگاهانه برای استفاده از آنها تصمیم بگیرید.
به یاد داشته باشید:
زمانی که با افت عاطفی مواجه هستید، وجود تغییر در خود را بشناسید، آن را انکار و یا احساس گناه نکنید. برای رهایی از آن خود را تقویت کنید. شاید صرف نظر کردن از یک روز کاری در عوض انجام دادن چیزهای مطلوب به بهبودی شما کمک کند.
ورزش کنید:
تاکید مجدد بر ورزش، ارزش آن را مشخص می کند. ورزش راهی برای شکستن افسردگی است. پیاده روی کنید، دوچرخه سواری کنید، به شنا بروید، اجازه ندهید که حالت غمگینی درونتان به شما بگوید "من آن را دوست ندارم" انجام هر کار سازنده می تواند برایتان مفید باشد. زمانی که احساس خوبی دارید خود را برای تمایلات آینده آماده کنید.




نوشته شده در تاریخ شنبه 88/3/9 توسط مهرنوش
تا حالا نشده کسی برای کنار آمدن با شادی و خوشبختی مشکل داشته باشد. وقتی شادی و لذت وارد زندگی ما می شود، ما آزادانه آن را تجربه می کنیم، اما وقتی غصه و ناراحتی به سراغمان بیاید، معمولاً با آن مبارزه می کنیم.
ما در جامعه ای زندگی می کنیم که به ما دیکته می کند همیشه لبخند روی لب داشته باشیم، به همین خاطر برخورد با غم و غصه کمی برایمان دشوار می شود. اما ناراحتی و غم و اندوه بخشی طبیعی از زندگی همه مردم است. این ناراحتی ها چه به خاطر یک فقدان مهم در زندگی مثل مرگ یکی از عزیزان، ایجاد شده باشد چه به خاطر شکست های کوچک و بی اهمیت روزانه، می توانیم یاد بگیریم که چطور راحت تر با آنها زندگی کنیم.
ما نه تنها می توانیم راحتی بیشتری به این گونه احساسات پیدا کنیم، برای سلامتی و تندرستی ما هم لازم است که به طریقی سالم با آنها برخورد کنیم.
خطر برخورد نامناسب با احساسات زمانی برای من آشکار شد که یکی از همسایگان همسر بیمارش را از دست داد. وقتی من می خواستم با او ابراز همدردی کنم، او فوراً انکار کرد که احساسی به این مسئله دارد. طی یک هفته، او همه وسائل و متعلقات مربوط به همسرش را بیرون ریخت و هر چیز مربوط به بیماری و مرگ او.
جای تعجب نبود که وضعیت سلامتی او از آن موقع روز به روز بدتر شد. ابتدا هیج دلیل برای علائم بیماری او پیدا نشد، اما با گذشت زمان، مشکلات جدی جسمی در او ایجاد شد (که همه آنها مشکلات ناشی از استرس بودند).
البته، این یک نمونه بسیار حاد است اما به خوبی می توان اهمیت برخورد صحیح با مشکلات و ناراحتی ها را در آن مشاهده کرد. خیلی خوب است که ببینید چطور با اینگونه احساسات کنار آیید و مهارت های جدیدی یاد بگیرید.
در این مقاله قصد داریم به نحوه برخورد با ناراحتی های زندگی بپردازیم.

پذیرش ناراحتی خود و تحمل آن
رویکردهای کلی نگری به سلامتی دیر زمانی است که پی به نقش احساسات ما در وضعیت سلامتیمان برده و پزشکی مدرن این روزها توجه بیشتری به این مسئله معطوف داشته است.
برای داشتن یک زندگی احساسی سالم، لازم است که به همه احساساتمان احترام بگذاریم و به آنها فرصت ابراز بدهیم. وقتی غم و ناراحتی به سراغ ما می آید، باید به خودمان اجازه بدهیم که آن را به طور کامل حس کنیم. اینکار باعث می شود بفهمیم که غم و غصه واکنشی بسیار طبیعی و عادی به فقدان های زندگی است، نشان دهنده ایراد و اشکال ما.
هر نوع فقدان می تواند ناراحتی در ما ایجاد کند—حتی می تواند به همراه یک غروب زیبای خورشید باشد که نشاندهنده پایان روز است. ممکن است ندانیم که چه چیز همیشه باعث ناراحتی ما می شود—حتی ممکن است یک تغییر کوچک در شیمی بدنمان مثل تغییرات هورمونی، تغییر سطح قند خون و از این قبیل باشد.
اینکار کمک میکند که نیاز به درک همه واکنش های احساسیمان از بین برود. مسئله مهم اینست که نباید به هیچ عنوان احساساتمان را سرکوب کرده و در برابر آنها مقاومت کنیم.
علاوه بر پذیرش ناراحتیمان بعنوان بخشی عادی از زندگی، و اجازه وجود دادن به آن، راه های دیگری هم برای کمک به کنار آمدن با غم و غصه هایمان وجود دارد که در زیر به آنها اشاره می کنیم:

5 راه حل اساسی برای کمک به کنار آمدن با غم و اندوه
1. احساساتتان را با یک دوست امین یا یکی از اعضاء خانواده درمیان بگذارید. در واقع این فرد باید کسی باشد که خوب به حرف های شما گوش بدهد، سعی در قضاوت کردن در مورد آن یا تغییر دادن شما نداشته باشد.
2. سعی کنید کارهایی انجام دهید که به شما آرامش می دهد. به پیاده روی بروید، دوش آب گرم بگیرید، یک کتاب خوب بخوانید، به گل و گیاه های خانه رسیدگی کنید یا به سایر سرگرمی های مورد علاقه تان بپردازید.
فوراً استرستان را پایین آورید.
ذهنتان را آرام کنید.
احساساتتان را تسکین دهید.
نوعی آسودگی خیال در جسمتان ایجاد کنید.
تمدد اعصاب را به طریقی طبیعی و آسان ایجاد کنید.
3. راهی برای آرام کردن و تسکین خود پیدا کنید. اینکار باعث می شود احساساتتان آزاد و رها شود. مدیتیشن کنید، به موسیقی آرامش بخش گوش دهید یا حرکات کششی ساده انجام دهید.
4. خاطره نویسی کنید. وقتی اینکار را انجام می دهید مثل این می ماند که یک شنونده خوب دارید که می توانید به او اطمینان کرده و حرف هایتان را با او درمیان بگذارید.
5. یاد بگیرید که چطور بهترین دوست خود باشید. سعی کنید یکبار دیگر نگاهی به خودتان بیاندازید و اینبار با عشق و علاقه به خودتان نگاه کنید. ببینید شاید تا امروز با خودتان به تندی و سنگدلانه رفتار می کردید، و از این به بعد به جای آن برای خودتان همدردی و دلسوزی کنید.
چه موقع به دنبال کمک متخصص بروید؟
ناراحتی های شدید و طولانی مدت می تواند نشانه افسردگی باشد. افراد افسرده معمولاً احساس تنهایی و ناامیدی می کنند و خودشان را به خاطر چنین احساساتی سرزنش می کنند.
اگر احساس ناراحتی و غصه زیاد بیشتر از دو هفته در شما ماندگار شد و در فعالیت های روزانه تان مثل کار یا خواب و خوراک-- اختلال ایجاد کرد، بهتر است به متخصص مراجعه کنید. اگر این احساسات شما با فکر مرگ و خودکشی همراه شد، سریعاً از متخصص روانشناس کمک بگیرید.
 



نوشته شده در تاریخ شنبه 88/3/9 توسط مهرنوش

شاد باشید



برای رها شدن از گذشته، برای رها شدن از آینده، زیستن در زمان حال یک ضرورت اساسی است. در آن صورت انرژی ها اینجا متمرکز میشوند و این لحظات کوچک نورانی میشوند و شما کل انرژی تان را در آن جاری می سازید. در آن صورت شادی و نیکبختی ظهور میکند. اگر اکنون شما احساس بیچارگی و افسردگی می کنید دلیل آن این است که دارید در گذشته و آینده زندگی می کنید. انسان بدبخت، گذشته و آینده دارد، انسانی که سعادت را احساس میکند فقط لحظه را، دقیقا همین لحظه را دارد. او در حال زندگی میکند انسان می تواند کل حیاتش را در تازگی بگذراند، میتواند تمام زندگی اش را مثل یک کودک سر کند، انسان میتواند بزرگ شود و در عین حال در سراسر زندگی حالت بچگی خود را حفظ کند. در لحظه زیستن، هنر است. انسانی که در دم زندگی میکند هرگز پیر نمیشود. به بلوغ می رسد اما پیر نمی شود . او واقعا رشد میکند، پیر شدن اصلا به معنای رشد نکردن نیست، پیرشدن همانا مرگ تدریجی است. پیرشدن همان مبادرت به خودکشی است. انسانی که در لحظه زندگی میکند هیچوقت به آن صورتی که مردم پیر می شوند ، پیر نمیشود. او هرگز دانشمند نمیشود، او همیشه بی گناه است، همیشه کنجکاو است، همیشه ذوق زده و پر از حیرت است. هر لحظه برای او چیز تازه ای به همراه دارد. او آماده است تا ابعاد تازه ی زندگی را کشف کند. او همیشه دل به دریا می زند. او یک کاشف است. او هیچوقت از زندگی بیزار نیست. او هرگز بی حوصله نیست. گذشته و آینده را بر خود تحمیل نکنید. دم غنیمت است. چرا باید آن را با فکر کردن درباره ی چیزهایی که ارزشمند نیستند به هدر دهید؟ بگذارید یکایک این لحظات لحظاتی سرشار از شادی باشند. بگذارید آن شادی بزرگ بدل به نیایش، بدل به ذکر شود. آن شادی بدل به ذکر خداوند شود. یادآوری خداوند تنها تکرار الله، الله ، الله نیست ، تنها تکرار رام، رام ، رام نیست. وقتی شما پر از شادی باشید خدا را در ژرف ترین هسته وجودی تان حاضر و ناظر می بینید. نه اینکه آن را تنها با لب و زبان تکرار کنید. در آن حالت کل وجود شما، تمام یاخته های وجود شما، هر ذره از وجود شما الله را فریاد می زند و الله الله می گوید. این دیگر چیزی نیست که بر زبان شما جاری شود بلکه در تمام وجود شما جاری است. این یادآوری شفاهی و زبانی نیست، این ذکر یک امر وجودی است. این یادآوری همیشه با شما هست و همیشه با شما می ماند و بدل به حس و حال درونی شما می شود و شما در آن خوشی، در آن شادی زندگی میکنید
 

و اما درخصوص شاد زیستن :
«ابراهام لینکلن» گفته است اغلب مردم تقریباً به همان اندازه ای شاد هستند که انتظارش را دارند. در واقع آنچه که در زندگی برای ما رخ می دهد آنقدر ها تعیین کننده شادی ما نیست، بلکه بیشتر نوع واکنش ما نسبت به آن رخدادهاست که نقش تعیین کننده دارد.
فردی که تازه کارش را از دست داده است ممکن است این پیشامد را به فال نیک بگیرد. پیشامدی که می تواند منجر به بروز موقعیتی تازه برای یک تجربه شغلی جدید، کشف قابلیتهای تازه و محک زدن استقلال او در محیط کار گردد. در شرایط مشابه ممکن است تصمیم بگیرد که خود را از یک ساختمان بیست طبقه پایین بیندازد و مشکل را تمام کند. بنابراین در برابر یک موقعیت یکسان یکی ممکن است به وجد بیاید و دیگری اقدام به خودکشی کند. یکی بدبختی و فلاکت را می بیند و دیگری موقعیتها و فرصتهای تازه را.
شاید در اینجا مساله را کمی بیش از اندازه ساده فرض کرده باشیم اما به هر حال این واقعیت به قوت خود باقیست که ما خود تصمیم می گیریم که در زندگی چگونه تحت تاثیرقرار بگیریم. حتی اغلب کسانی که کنترل روانی خود را از دست می دهند باز هم تصمیم به این امر می گیرند در واقع این افراد به خود می گویند: مثل اینکه زندگی کمی بیش از اندازه برای من دشوار شده است شاید بهتر باشد برای مدتی کنترل ذهنم را از دست بدهم.
اما شاد بودن همیشه آسان نیست. شاد بودن می تواند یکی از بزرگترین مبارزات ما در صحنه زندگی باشد و گاه می تواند تمام پافشاری ها، انضباط فردی و تصمیماتی را که برای خود فراهم آورده ایم مخدوش کند. معنای بلوغ، قبول مسئولیت شادی خویش و تمرکز بر داشته ها بجای نداشته ها ست. از آن جایی که انسان افکار و اندیشه های خود را بر می گزیند الزاماً تعیین کننده میزان شادی های خویش است. برای شاد بودن باید بر افکار شاد تمرکز کنیم اما ما غالباً بر عکس عمل می کنیم. اغلب تعریف ها و تمجیدها را ناشنیده می گیریم اما حرفهای ناخوشایند را مدتها در ذهن نگه کی داریم.
اگر اجازه بدهید که یک تجربه یا یک حرف رکیک ذهن شما را به خود مشغول کند خود شما از عواقب آن رنج خواهید برد. یادتان باشد که شما زیر سلطه ذهن خود هستید
اغلب مردم تعریف ها و تمجیدها را ظرف چند دقیقه فراموش می کنند اما یک اهانت را سالها بخاطر می سپارند. آنها مانند آشغال جمع کن هایی هستند که هنوز توهینی را که بیست سال پیش به آنها شده است با خود حمل می کنند.
مثلاً مریم می گوید: من هنوز یادم هست که در سال ???? او چطور به من گفت که چاق و احمق هستم. احتمالاً مریم حتی تعریف و تمجیداتی را که دیروز از او شده است بخاطر نمی آورد اما هنوز سطل زباله ?? سال پیش را به این طرف و آن طرف می کشد.
یادم می آید بیست و پنج ساله بودم که یک روز صبح از خواب بیدار شدم و به خود گفتم: تا امروز به اندازه کافی گرفته و غمگین بوده ای، اگر تصمیم داری که روزی در زندگی آدم واقعاً شادی بشوی چرا از همین حالا شروع نمی کنی؟ تصمیم گرفتم که آن روز بسیار شادتر از گذشته باشم و این تصمیم واقعاً کارساز شد. بعدها از آدمهای شاد دیگر پرسیدم: شما چطور به این شادیها رسیدید؟ در تمام موارد جوابهای آنها دقیقاً بازتاب تجربه خود من بود. می گفتند:
ما به اندازه کافی بیچارگی و درد و رنج و تنهایی کشیده بودیم و تصمیم گرفتیم که این وضعیت را تغییر بدهیم.
? خلاصه کلام :
گاه شاد بودن می تواند کاری بس دشوار باشد. لازمه شاد زیستن، جستجوی زیباییها و خوبیهاست. یکی زیبایی منظره را می بیند، دیگری کثیفی پنجره را. این شما هستید که انتخاب می کنید چه چیز را ببینید و به چه جیز بیندیشید. کازانتزا کیس گفته است:
« قلم و رنگ در اختیار شماست. بهشت را نقاشی کنید و بعد، وارد آن شوید.»  

 




نوشته شده در تاریخ شنبه 88/3/9 توسط مهرنوش

اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی،
و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد،
و اگر اینگونه نیست، تنهائیت کوتاه باشد،
و پس از تنهائیت، نفرت از کسی نیابی.
آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد،
بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی.

برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی،
از جمله دوستان بد و ناپایدار،
برخی نادوست، و برخی دوستدار
که دست کم یکی در میانشان
بی تردید مورد اعتمادت باشد.

و چون زندگی بدین گونه است،
برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی،
نه کم و نه زیاد، درست به اندازه،
تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد،
که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد،
تا که زیاده به خودت غرّه نشوی.

و نیز آرزومندم مفیدِ فایده باشی
نه خیلی غیرضروری،
تا در لحظات سخت
وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است
همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرِ پا نگهدارد.

همچنین، برایت آرزومندم صبور باشی
نه با کسانی که اشتباهات کوچک میکنند
چون این کارِ ساده ای است،
بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر میکنند
و با کاربردِ درست صبوری ات برای دیگران نمونه شوی.

و امیدوام اگر جوان که هستی
خیلی به تعجیل، رسیده نشوی
و اگر رسیده ای، به جوان نمائی اصرار نورزی
و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی
چرا که هر سنّی خوشی و ناخوشی خودش را دارد
و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند.

امیدوارم سگی را نوازش کنی
به پرنده ای دانه بدهی، و به آواز یک سَهره گوش کنی
وقتی که آوای سحرگاهیش را سر می دهد.
چرا که به این طریق
احساس زیبائی خواهی یافت، به رایگان.

امیدوارم که دانه ای هم بر خاک بفشانی
هرچند خُرد بوده باشد
و با روئیدنش همراه شوی
تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد.

بعلاوه، آرزومندم پول داشته باشی
زیرا در عمل به آن نیازمندی
و برای اینکه سالی یک بار
پولت را جلو رویت بگذاری و بگوئی: این مالِ من است.
فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان اربابِ دیگری است!

و در پایان، اگر مرد باشی، آرزومندم زن خوبی داشته باشی
و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی
که اگر فردا خسته باشید، یا پس فردا شادمان
باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیاغازید.

اگر همه ی اینها که گفتم فراهم شد
دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم!




نوشته شده در تاریخ شنبه 88/3/9 توسط مهرنوش
<      1   2   3   4      >
درباره وبلاگ

مهرنوش
خدایا بگذار هر جا تنفر است بذر عشق بکارم ، هر جا آزادگی هست ببخشایم و هر جا که غم است شادی نثار کنم. الهی توفیقم ده که بیش از طلب همدلی همدلی کنم ،بیش از آنکه دوستم بدارن دوست بدارم زیرا در عطا کردن است که ستوده می شویم و در بخشیدن است که بخشیده می شویم
mehrnosh_b2008@yahoo.com
bahar 20

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس