• وبلاگ : شاد بودن و شاد زيستن
  • يادداشت : داستان عشق
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلااااااااااام وبلاگت داستان خيلي قشنگي داره.شاااااااااااااااد باشي
    salam ziba bood sar bezan khoshhal misham by bye
    + سعيد 

    نابغه درون خود را رها کنيد

    حيوانات به سادگي به ما نشان مي دهند که چطور مي توان محدوديتهاي ذهني تحميل شده را پذيرفت . کک, فيل و دلفين مثالهاي خوبي هستند
    ککها حيوانات کوچک جالبي هستند آنها گاز مي گيرند و خيلي خوب مي پرند آنها به نسبت قدشان قهرمان پرش ارتفاع هستند.اگر يک کک را در ظرفي قرار دهيم از آن بيرون مي پرد . پس از مدتي روي ظرف را سرپوش مي گذاريم تا ببينيم چه اتفاقي رخ مي دهد . کک مي پرد و سرش به در ظرف مي خورد و با کمي سر درد پايين مي آيد . دوباره مي پرد و همان اتفاق مي افتد . اين کار مدتي تکرار مي شود . سر انجام در ظرف را بر مي داريم کک دوباره مي پرد ولي فقط تا همان ارتفاع سرپوش برداشته شده درست است که محدوديت فيزيکي رفع شده است ولي کک فکر مي کند اين محدوديت همچنان ادامه دارد
    فيلها را مي توان با محدوديت ذهني کنترل کرد . پاي فيلهاي سيرک را در مواقعي که نمايش نمي دهند مي بندند . بچه فيلها را با طنابهاي بلند و فيلهاي بزرگ را با طنابهاي کوتاه به نظر مي آيد که بايد بر عکس باشد زيرا فيلهاي پرقدرت به سادگي مي توانند ميخ طنابها را از زمين بيرون بکشند ولي اين کار را نمي کنند علت اين است که آنها در بچگي طنابهاي بلند را کشيده اند و سعي کرده اند خود را خلاص کنند . سرانجام روزي تسليم شده دست از اين کار کشيده اند. از آن پس آنها تا انتهاي طناب مي روند و مي ايستند آنها اين محدوديت را پذيرفته اند
    دکترادن رايل يک فيلم آموزشي در مورد محدوديتهاي تحميلي تهيه کرده است . نام اين فيلم “ مي توانيد بر خود غلبه کنيد “ است در اين فيلم يک نوع دلفين در تانک بزرگي از آب قرار مي گيرد نوعي ماهي که غذاي مورد علاقه دلفين است نيز در تانک ريخته مي شود . دلفين به سرعت ماهيها را مي خورد . دلفين که گرسنه مي شود تعدادي ماهي ديگر داخل تانک قرار مي گيرند ولي اين بار در ظروف شيشه اي دلفين به سمت آنها مي آيد ولي هر بار پس از برخورد با محافظ شيشه اي به عقب رانده مي شود پس از مدتي دلفين از حمله دست مي کشد و وجود ماهيها را نديده مي گيرد . محافظ شيشه اي برداشته مي شود و ماهيها در داخل تانک به حرکت در مي آيند آيا مي دانيد چه اتفاقي مي افتد ؟ دلفين از گرسنگي مي ميرد غذاي مورد علاقه او در اطرافش فراوان است ولي محدوديتي که دلفين پذيرفته است او را از گرسنگي مي کشد .
    ما دلفين نيستيم فيل و کک هم نيستيم ولي مي توانيم از اين آزمايشات درس بگيريم زيرا ما هم محدوديت هايي را مي پذيريم که واقعي نيستند به ما مي گويند يا ما به خود مي گوييم نمي توان فلان کار را انجام داد و اين براي ما يک واقعيت مي شود محدوديت ذهني به محدوديتي واقعي تبديل مي شود و به همان مستحکمي . چه مقدار از آنچه ما واقعيت مي پنداريم واقعيت نيست بلکه پذيرش ماست.
    + سعيد 

    تغيير دادن نگاهمان

    شرلوک هلمز، کارآگاه معروف، و معاونش واتسون رفته بودند صحرانوردي و شب هم چادري زدند و زير آن خوابيدند. نيمه هاي شب هلمز بيدار شد و آسمان را نگريست. بعد واتسون را بيدار کرد و گفت: "نگاهي به بالا بينداز و به من بگو چه مي بيني؟" واتسون گفت:"ميليون ها ستاره مي بينم".هلمز گفت: "چه نتيجه اي مي گيري؟". واتسون گفت: "از لحاظ روحاني نتيجه مي گيرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در اين دنيا حقيريم. از لحاظ ستاره شناسي نتيجه مي گيرم که زهره در برج مشتري ست، پس بايد اوايل تابستان باشد. از لحاظ فيزيکي نتيجه مي گيرم که مريخ در محاذات قطب است، پس بايد ساعت حدود سه نيمه شب باشد". شرلوک هلمز قدري فکر کرد و گفت: "واتسون! تو احمقي بيش نيستي! نتيجه ي اول و مهمي که بايد بگيري اين است که چادر ما را دزديده اند".
    + سعيد 

    نقطه ضعف=نقطه قوت

    كودكي ده ساله كه دست چپش در يك حادثه رانندگي از بازو قطع شده بود ، براي تعليم
    فنون رزمي جودو به يك استاد سپرده شد. پدر كودك اصرار داشت استاد از
    فرزندش يك قهرمان جودو بسازد استاد پذيرفت و به پدر كودك قول داد كه يك سال بعد
    مي تواند فرزندش را در مقام قهرماني كل باشگاه ها ببيند.
    در طول شش ماه استاد فقط روي بدن سازي كودك كار كرد و در عرض اين شش ماه حتي يك
    فن جودو را به او تعليم نداد. بعد از 6 ماه خبررسيد كه
    يك ماه بعد مسابقات محلي در شهر برگزار مي شود.استاد به كودك ده ساله فقط يك فن
    آموزش داد و تا زمان برگزاري مسابقات فقط روز آن تك فن كار كرد.سر انجام مسابقات
    انجام شدو كودك توانست در ميان اعجاب همگان با آن تك فن همه حريفان خود را شكست
    دهد!
    سه ماه بعد كودك توانست در مسابقات بين باشگاه ها نيز با استفاده از همان تك فن
    برنده شود و سال بعد نيز در مسابقات كشوري، آن كودك يك دست موفق شد تمام حريفان
    را زمين بزند و به عنوان قهرمان سراسري كشورانتخاب گردد .
    وقتي مسابقات به پايان رسيد، در راه بازگشت به منزل، كودك از استاد رازپيروزي اش
    را پرسيد. استاد گفت: "دليل پيروزي تو اين بود كه اولاً به همان يك فن به خوبي
    مسلط بودي، ثانياً تنها اميدت همان يك فن بود، و سوم اينكه راه شناخته شده
    مقابله با اين فن ، گرفتن دست چپ حريف بود كه تو چنين دستي نداشتي!
    ياد بگير كه در زندگي ، از نقاط ضعف خود به عنوان نقاط قوت خود استفاده كني .
    راز موفقيت در زندگي ، داشتن امكانات نيست ، بلكه استفاده از "بي امكاني" به
    عنوان نقطه قوت است ."